ربنا ثبت قلوبنا…
پای یک چیزی بمان که سالها بعد، وقتی برمیگردی و به اینروزهایت نگاه میکنی، سرت را بالاتر بگیری و با لبخندی که روی لبت نشسته، به خودت بگویی: راضیام ازت..:)
آینده را نمیشود دید، نمیشود پیشگویی کرد، یکهو میبینی، ده سال از عمرت گذشته ولی تو آنچه که میخواستی بشوی، نیستی که هیچ، بدتر از آن، درست در جادهی مقابل آنچه که دلخواهت بوده، قدم برداشته ای.حالا هزاری هم که بگویند هیچگاه برای از نو شروع کردن دیر نیست، من میگویم، بعضیوقتها، برای بازگشتن و از نو شروع کردن، حقیقتا دیر است. دیر است که دوباره بخواهی آنهمه شوق و انگیزه را در وجودِ خودت زنده کنی، بنشینی و ساعتها با خودت حرف بزنی، جدل کنی، بحث کنی سرِ اینکه باید گذشته را فراموش کند، باید تمام دارایی اش را ترک کند و قوت دوباره بگیرد برای راهی جدید. با پاهایی خسته، با توانی خیلی کمتر از روزهای جوانی. آدم باید حواسش ششدانگ به جوانی اش باشد. آدم باید بداند که اینروزها می روند و دوباره نمیآیند. باید بداند که در هیچکجای عمرش، نمیتواند حال وهوای روزهای جوانی را پیدا کند. حالِ بی وقفه دویدن و هوای اولین تجربه ها را.
اینروزها دارم مدام به جوانیام فکر میکنم، به لحظههایی که دارند یکییکی میگذرند و میدانم که تکرار نمیشوند. به این فکر میکنم که چقدر ناتوان خواهم شد اگر ده سال بعد، بفهمم که در اینروزها، راه را اشتباهی رفتهام. و به این فکر میکنم که بازگشتن و از نو شروع کردن، چقدر برای من سخت است. برای منی که هیچوقت با شک و تردید، دست به انجام کاری نزدم و همیشه محکم جلو رفتم..
حالا من، در اوجِ جوانیِ در حالِ گذرم، درگیرِ تردیدی هستم که اگر به یقین برسد، قدرتش را دارد که تمامِ زندگیام را تغییر دهد؛ یا لااقل بخشِ زیادی را. گاهی احساس میکنم که برای این حرفه ساخته نشده ام. روحیاتِ اصیلِ من، که در اینسالها کمی فراموششان کردهام، برای اینحجم از مهجور ماندن از فضای انسانی و اجتماعی، اصلا مناسب نیستند. برای این حد از کارِجسمی، بدون ردی از ذوق و هنرِ حقیقی، کارا نیستند. دندانپزشکی را دوست دارم، ولی نه برای تمامِ عمر، نه برای اولویت اولم؛ بلکه شاید وسیله ای برای رسیدن به رویاها و نیازهای بسیارمحبوبترم.. این روزها اگر کسی از من بپرسد، از انتخابی که کرده ام راضیام یا نه؟…میگویم راضیام اما خودم میدانم که از زمین تا آسمان است، فاصلهی رضایتِ دل تا رضایتِ زبان :)…
+ در اینباب بیشتر خواهم نوشت که حرف بسیار است.